به گزارش خبرنامه علوم تجتماعی ایران (جریان) و به نقل از ایسنا، این نشست توسط دومین جایزه نقد دوزیست و با همکاری کانون مطالعات فیلم و سینمای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد و نقش زنان را به صورت تطبیقی در دو سریال «آبان» به کارگردانی رضا دادویی و «تاسیان» به کارگردانی تینا پاکروان مورد توجه قرار داد.
اعظم رادوراد ـ عضو هیات علمی دانشگاه تهران ـ و زهرا اردکانی ـ تحلیلگر سینما و زنان ـ مهمانان این نشست بودند.
زهرا اردکانی، تحلیلگر سینما و زنان در این نشستی دانشگاهی درباره سریال تاسیان اظهار کرد: بعد از مصاحبهای که از خانم کارگردان دیدم، تصویری ذهنی از ایشان در ذهنم شکل گرفت؛ زنی عمیق که با حساسیت ویژهای در حال انجام کار خودش است. در نگاه من، سریال «تاسیان» بهخوبی این ویژگی را منعکس میکند. تحلیلی که از این مجموعه دارم، این است که ظرافت جالبی در آن وجود دارد.
وی در ادامه گفت: در وهله اول، وقتی سریال «تاسیان» را میبینید، فکر میکنم واقعاً با من موافق خواهید بود که با سریالی با رنگ و لعاب زنانه روبهرو هستید. قصهای که وجه زنانه پررنگی دارد. برای نمونه، رنگهایی که در دکوپاژ استفاده شدهاند، بسیار لطیف و زنانهاند. همچنین میزان زمانی که به کاراکترهای زن اختصاص داده شده، قابلتوجه است. سریال زمان زیادی را صرف میکند تا وارد گفتگوها و تجربههای زنانه شود. من زمانسنجی نکردم ولی بهصورت ذهنی فکر میکنم حدود ۴۰ درصد یا حتی بیشتر از زمان سریال، به حضور زنان روی صحنه اختصاص دارد. یکی از نکاتی که شخصاً خیلی دوست داشتم، این بود که روح زنانه کارگردان بهوضوح در تمام مجموعه جاری است.
این پژوهشگر حوزه زنان درباره سریال «تاسیان» افزود: محبت بسیار زیادی که بین اعضای خانواده وجود دارد، بهنوعی مضاعف به نظر میرسد؛ یعنی شما در فیلم و سریالهای دیگر شاید با این شدت شاهد این قربانصدقههای فراوان نباشید. این حجم از محبت، برای من تداعیکننده این بود که کارگردانی زن پشت دوربین نشسته و این تمِ محبت را عمداً به اثر اضافه کرده است.
او در ادامه تصریح کرد: در نگاه اول، بهنظرم میرسد که ما با یک فیلم زنانه کاملاً مشخص روبهرو هستیم. وقتی فیلم را دیدم و سعی کردم وارد لایههای درونیتر آن بشوم، به نکتهای برخوردم: علیرغم آنکه ظاهر فیلم بسیار زنانه به نظر میرسد و شخصیتهای زن پررنگی در آن حضور دارند، فیلم در اصل «صدای زنانه» ندارد.
اردکانی افزود: این را به دو دلیل میگویم: اول اینکه پیرنگ اصلی داستان در واقع با شخصیت مردِ داستان، با بازی هوتن شکیبا پیش میرود. او همان مرد عاشق است که با کنشهایش گرههای داستانی را ایجاد میکند. اوست که دستهگل میفرستد، مراسم خواستگاری را به هم میزند، در جلسه بازجویی ظاهر میشود، پدر را به زندان میاندازد و عملاً مسیر داستان را شکل میدهد. و نکته دوم اینکه اگرچه زنان در ظاهر شخصیتهایی تحصیلکرده، مستقل و حتی فعال سیاسی هستند (مانند مریم)، اما در لایه زیرین داستان، همه اینها در واکنش به کنشهای خسرو است. یعنی شخصیتهای زن حتی اگر انتخابگر هم باشند، انتخابهایشان در واکنش به یک نیروی بیرونی و مذکر شکل میگیرد. هیچکدام از زنان بهطور مستقل و مؤثر، داستان را جلو نمیبرند. به همین دلیل است که میگویم سریال تاسیان صدای زنانه ندارد؛ صرفاً حضور زنانه دارد، اما صدای زنانهای که بتواند روایتی مستقل و کنشگر از سوی زنان ارائه دهد، در آن دیده نمیشود.
در ادامه نشست اعظم راودراد ـ استاد دانشگاه ـ در رابطه با این موضوع که آیا لازم است در یک سریال تمام طبقات اجتماعی روایت شوند یا خیر، اظهار کرد: این بستگی به فیلم یا سریال دارد؛ یعنی اینکه هدف فیلم چیست و شخصیتپردازی چگونه انجام شده است. اگر اقتضای فیلم چنین باشد که طبقات اجتماعی مختلف نمایان باشند و فضای کلی جامعه در فیلم ترسیم شده باشد، در آن صورت بستر داستان بهتر روایت خواهد شد.
وی افزود: من درباره این دو سریال (آبان و تاسیان) نمیتوانم داوری قاطعی داشته باشم، چون از هرکدام فقط پنج یا شش قسمت دیدهام. به نظرم تا پایان سریال را نبینیم، نمیتوانیم داوری کنیم، آن هم داوری جامعهشناختی؛ چرا که داوری زیباییشناختی را میتوان زودتر انجام داد. الآن پر از تحلیلهای زیباییشناختی است؛ خودم هم برای آمادگی بیشتر، کمی جستوجو کردم و نقدهای مختلف را خواندم. همه تحلیلها حول محور زیباییشناختیاند. اما هیچ نقدی از منظر جامعهشناسی ندیدم که بخواهد رابطه این سریالها را با بستر اجتماعیشان بررسی کند.
وی افزود: دو نکته مهم وجود دارد. فکر میکنم بهتر است ابتدا یک چهارچوب نظری کوچک برای خودمان طراحی کنیم و در دل آن چهارچوب نظری صحبت کنیم. ولی پیش از آن، میخواهم به یک نکته شخصی اشاره کنم. من اولین بار خانم پاکروان را با فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» شناختم؛فیلمی که برای جشنواره و مسابقه ساخته شده بود. آن فیلم را واقعاً خیلی دوست داشتم؛ به طرز عجیبی شیفتهاش شدم. همهجا هم میگفتم اگر من داور جشنواره بودم، حتماً از منظر موضوع زنانه به آن جایزه میدادم. چون هم تابوشکنیهایی در آن فیلم دیده میشد، هم نگاهی متفاوت به روابط زن و مرد داشت. بهویژه آنجا که خانم رؤیا نونهالی، که از نظر سنی میتوانست جای مادر آن آقا باشد، با او رابطه عاطفی پیدا کرده بود. فیلم به یک عاشقانه عجیبوغریب تبدیل شد که در سینمای ایران کمسابقه بود. ویژگیهای آن عشق هم خاص و غافلگیرکننده بود و در نهایت، عشق مادر به فرزند مانع از شکلگیری آن رابطه شد.
او در ادامه گفت: وقتی شنیدم خانم پاکروان سریال ساختهاند، با همان خاطره خوش رفتم سراغش. اصولاً من نه از فیلمی بدم میآید، نه خیلی زود خوشم میآید، صرفاً نگاه میکنم ببینم چه هست. معمولاً بعد از ۱۰ دقیقه اگر جذب فیلم شوم، با آن همراه میشوم. میتوانم حداقل بگویم که این دو سریال (تاسیان و آبان) هر دو در فضای ملودرام ساخته شدهاند. اگر بخواهیم ویژگیهای ملودرام را مرور کنیم، شامل تأکید بر خانواده، وجود قهرمان زن (که اغلب قربانی میشود)، و پرداختن به موضوعات اخلاقی چالشبرانگیز است؛ و اغلب با پایان خوش همراه است. از این جهت، این دو سریال شبیه هماند.